روانشناسی خانواده
عاطفه ذاکر اصفهانی؛ مختار عارفی؛ کیوان کاکابرایی؛ آزیتا چهری
چکیده
طلاق عاطفی نوعی جدایی است، زوجین زیر یک سقف با همدیگر زندگی می کنند اما عشقی ندارند و یکدیگر را تحمل می کنند. این پژوهش با هدف مدلیابی طلاق عاطفی بر اساس باورهای فراشناخت در افراد متقاضی طلاق با میانجیگری پردازش هیجانی و باورهای ناکارآمد ارتباطی انجام شد. روش تحقیق مطالعه حاضر از نوع توصیفی- همبستگی و جامعه آماری پژوهش شامل کلیه ...
بیشتر
طلاق عاطفی نوعی جدایی است، زوجین زیر یک سقف با همدیگر زندگی می کنند اما عشقی ندارند و یکدیگر را تحمل می کنند. این پژوهش با هدف مدلیابی طلاق عاطفی بر اساس باورهای فراشناخت در افراد متقاضی طلاق با میانجیگری پردازش هیجانی و باورهای ناکارآمد ارتباطی انجام شد. روش تحقیق مطالعه حاضر از نوع توصیفی- همبستگی و جامعه آماری پژوهش شامل کلیه زنان و مردان متقاضی طلاق مراجعه کننده به کلینیکها و مراکز مشاوره خانواده در شهر اصفهان در سال 1400 بود. جهت تعیین حجم نمونه بر اساس دیدگاه کلاین (2010) در مدلهای ساختاری حجم نمونه حداقل 200 نفر قابل دفاع است که در این راستا تعداد 226 نفر از زنان و مردان مراجعهکننده به روش نمونهگیری در دسترس انتخاب شدند و به پرسشنامههای باورهای فراشناختی ولز (۱۹۹۷) طلاق عاطفی گاتمن (2008) پردازش هیجانی باکر و همکاران (2010) و باورهای ناکارآمد ارتباطی ایدلسون و اپشتای (1981) پاسخ دادند. جهت تجربه و تحلیل دادهها از تحلیل مسیر در معادلات ساختاری مورد تجزیه و تحلیل استفاده شد. نتایج مسیرهای مستقیم نشان داد که باورهای فراشناختی و باورهای ارتباطی به طلاق عاطفی معنادار است (01/0>P)، این درحالی است که مسیر مستقیم پردازش هیجانی به طلاق عاطفی معنادار نمیباشد (05/0P>). همچنین مسیرهای غیر مستقیم نشان داد که باورهای ارتباطی زناشویی و پردازش هیجانی توانسته است نقش میانجی را در رابطه باورهای فراشناختی با طلاق عاطفی ایفا نماید. میتوان نتیجهگیری کرد که باورهای فراشناختی از طریق باورهای ارتباطی زناشویی و پردازش هیجانی، طلاق عاطفی افراد متقاضی طلاق را پیشبینی کند.
روانشناسی خانواده
محبوبه عباسی قمی؛ حسن حیدری؛ مجتبی محمدی جلالی فراهانی
چکیده
هدف پژوهش حاضر، اثربخشی طرحوارهدرمانی هیجانی برعزت نفسجنسی، کیفیت رابطه زناشویی، الگوهای ارتباطی و ناگویی -هیجانی در زوجهای متعارض مراجعهکننده به مراکزمشاوره خانواده در قم انجام شد. روش پژوهش نیمهآزمایشی بود. جامعه-آماری، شامل کلیه زنان دارای تعارضاتزناشویی مراجعهکننده به مراکز مشاوره استان قم در سال 1400 بود. ...
بیشتر
هدف پژوهش حاضر، اثربخشی طرحوارهدرمانی هیجانی برعزت نفسجنسی، کیفیت رابطه زناشویی، الگوهای ارتباطی و ناگویی -هیجانی در زوجهای متعارض مراجعهکننده به مراکزمشاوره خانواده در قم انجام شد. روش پژوهش نیمهآزمایشی بود. جامعه-آماری، شامل کلیه زنان دارای تعارضاتزناشویی مراجعهکننده به مراکز مشاوره استان قم در سال 1400 بود. از این جامعه ۱۶ زوج به شیوه نمونهگیری در دسترس انتخاب شدند و به شیوه جایگزینی تصادفی در دو گروه طرحوارهدرمانی هیجانمدار (8 زوج)، و گواه (8 زوج) قرار گرفتند. هر دو گروه آزمایش، طی جلسات 60 دقیقهای آموزش دریافت کردند. ابزار پژوهش، پرسشنامه آلکسیتایمیای تورنتو (1986)، عزتنفس جنسی اسچوارز (1996)، کیفیت روابط زناشویی باسبی و همکاران (1995) و الگوهای ارتباطی کریستنسن و سالاوی (1984) بود. دادهها با کمک نرمافزار SPSS و با روش تحلیل کوواریانس چندمتغیره تحلیل شدند. یافتهها تفاوت معناداری را بین دو گروه آزمایش و گواه در عزتنفسجنسی، کیفیت رابطه زناشویی، الگوهای ارتباطیسازنده و ناگوییهیجانی در مرحله پسآزمون نشان دادند. نتایج نشان داد مداخله طرحواره درمانی هیجانی موجب افزایش میانگین سه متغیر عزت نفس جنسی، کیفیت رابطه زناشویی و ارتباط سازنده متقابل شد و همچنین موجب کاهش میانگین سه متغیر ارتباط توقع کناره گیری، ارتباط اجتناب متقابل و ناگویی هیجانی شد. لذا با توجه به یافتههای پژوهش میتوان نتیجه گرفت طرحوارهدرمانیهیجان-مدار میتواند میزان عزتنفسجنسی، کیفیتروابط و الگوهایارتباطی را افزایش و ناگوییهیجانی را کاهش دهند..
روانشناسی خانواده
سحر دهقانی؛ ماریه دهقان منشادی؛ نجمه سدرپوشان؛ علی نظری
چکیده
هدف از پژوهش حاضر تدوین و اعتبارسنجی بسته مشاورهای بومی پیش از ازدواج مجدد در زنان مطلقه بود. طرح پژوهش حاضر از لحاظ هدف، کاربردی و از نظر روش گردآوری اطلاعات، تحقیق آمیخته اکتشافی است. مرحله تدوین الگو، بخش کیفی پژوهش و از نوع تجربه زیسته افراد خبره و تحلیل مضمونی و زمینهای است. جامعه آماری بخش کیفی شامل همه زنان مطلقه یزدی یا ساکن ...
بیشتر
هدف از پژوهش حاضر تدوین و اعتبارسنجی بسته مشاورهای بومی پیش از ازدواج مجدد در زنان مطلقه بود. طرح پژوهش حاضر از لحاظ هدف، کاربردی و از نظر روش گردآوری اطلاعات، تحقیق آمیخته اکتشافی است. مرحله تدوین الگو، بخش کیفی پژوهش و از نوع تجربه زیسته افراد خبره و تحلیل مضمونی و زمینهای است. جامعه آماری بخش کیفی شامل همه زنان مطلقه یزدی یا ساکن در شهر یزد در سال ۱۴۰۲ که دارای سابقه ازدواج مجدد حدأقل 6 ماه میباشند، که از این میان تعدادی از افراد جامعه که اطلاعاتی غنی در مورد پدیده مورد مطالعه داشتند به روش نمونه گیری هدفمند انتخاب و با روش مصاحبه نیمه ساختارمند به سؤالات محقق پاسخ دادند، تعداد شرکتکنندگان براساس معیار اشباع انتخاب گردید که بعد از مصاحبه با 15 نفر به مرحله اشباع رسیدیم. متون مصاحبهها به روش کد گذاری تحلیل در نهایت 27 کداولیه، 4 درون مایه اصلی(تم) و 14 درون مایههای فرعی(مقوله)، از تجارب زیسته زنان مطلقه با سابقه ازدواج مجدد استخراج گردید. همچنین نظریات روانشناسی، نظریات مربوط به ازدواج و طلاق و روشهای مشاورهای مورداستفاده مشاوران و متخصصان داخلی و خارجی و آموزههای دینی مربوط به ازدواج مورد بررسی قرارگرفته و الگوی مشاوره پیش از ازدواج مجدد در 11 جلسه(45 تا 60 دقیقهای) تدوین شد. جبا تکنیک اعتبارسنجی دلفی و با استفاده از روشهای کمی(ضریب ویلکاکسون) و اعتبار محتوایی (CVR) و روایی ((CVI مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. که نتایج اعتبار بسته مشاورهای تدوین شده را تأیید نمودند.
روانشناسی خانواده
سارا ابراهیمی؛ سیده الهام موسویان خطیر
چکیده
پژوهش حاضر با هدف بررسی نقش واسطهای افسردگی و تعارض زناشویی در رابطه رضایت زناشویی با استرس والدگری مادر و تعدیلکنندگی تمایل به همدلی پدر در این رابطه انجام شد. روش پژوهش توصیفی از نوع همبستگی است. جامعه مورد مطالعه شامل تمامی زوجین شاغل و دارای فرزند شهر تهران در سال 1401 بود که با استفاده از روش نمونهگیری در دسترس تعداد 212 زوج به ...
بیشتر
پژوهش حاضر با هدف بررسی نقش واسطهای افسردگی و تعارض زناشویی در رابطه رضایت زناشویی با استرس والدگری مادر و تعدیلکنندگی تمایل به همدلی پدر در این رابطه انجام شد. روش پژوهش توصیفی از نوع همبستگی است. جامعه مورد مطالعه شامل تمامی زوجین شاغل و دارای فرزند شهر تهران در سال 1401 بود که با استفاده از روش نمونهگیری در دسترس تعداد 212 زوج به عنوان نمونه انتخاب شدند. مادران به مقیاس استرس والدگری (بری و جونز، 1995)، مقیاس خودگزارشی افسردگی (زونگ، 1965)، پرسشنامه رفتار تعارض زناشویی (راسبالت و همکاران، 1986 و اشتراوس، 1979) و پرسشنامه رضایت زناشویی (اولسون و همکاران، 1982) و پدران به مقیاس همدلی اساسی (جولیف و فارینگتون، 2006) پاسخ دادند. بهمنظور تجزیه و تحلیل دادهها از همبستگی پیرسون و رگرسیون چندگانه (مدلهای 6 و 85) در پردازشگر هایس در نرمافزار SPSS24 استفاده شد. یافتهها حاکی از آن بود استرس والدگری مادر با رضایت زناشویی آنها همبستگی منفی دارد، افسردگی و تعارض زناشویی در رابطه بین استرس والدگری مادران و رضایت زناشویی آنها نقش واسطهای دارند و تمایل به همدلی پدر نیز این رابطه را تعدیل میکند. به این معنی که پدران میتوانند با همدلی با مادران، افسردگی و تعارضات زناشویی ناشی از استرس والدگری و در نتیجه سطوح پایین رضایت زناشویی آنها را کاهش دهند. از یافتههای این پژوهش میتوان بهمنظور طراحی مداخله و رویکرد جامع به ارتقای بهزیستی روانی مادران استفاده کرد.
روانشناسی خانواده
رضا خجسته مهر؛ مرتضی نجیمی؛ کلی. ام رابرتز؛ منصور سودانی
چکیده
طلاق پدیدهای چند وجهی است و عوامل متعدد و زیادی در فرایند تصمیم-گیری در خصوص طلاق یا ماندن در زندگی مشترک نقش آفرینی میکنند. علیرغم پیچیدگیهای تصمیم به طلاق و اثرپذیری این تصمیم از متغیرهای مختلف، در خصوص چگونگی این اثرپذیری در برخی حوزهها، از جمله بعد اجتماعی و تأثیر دیگران در این تصمیم، تصویر روشنی ارائه نشده است. ازاینرو، ...
بیشتر
طلاق پدیدهای چند وجهی است و عوامل متعدد و زیادی در فرایند تصمیم-گیری در خصوص طلاق یا ماندن در زندگی مشترک نقش آفرینی میکنند. علیرغم پیچیدگیهای تصمیم به طلاق و اثرپذیری این تصمیم از متغیرهای مختلف، در خصوص چگونگی این اثرپذیری در برخی حوزهها، از جمله بعد اجتماعی و تأثیر دیگران در این تصمیم، تصویر روشنی ارائه نشده است. ازاینرو، پژوهش حاضر به دنبال بررسی چگونگی اثرگذاری دیگران در تصمیم به طلاق یا ماندن در زندگی مشترک پس از ارائه دادخواست طلاق بود. مشارکتکنندگان پژوهش حاضر افرادی بودند که تجربه طلاق یا انصراف از آن پس از ارائه دادخواست را داشتند. 21 نفر به روش نمونه گیری در دسترس انتخاب شدند. ابزار گردآوری اطلاعات مصاحبه عمیق نیمه-ساختار یافته بود. دادهها با استفاده از روش تحلیل محتوای کیفی استقرایی تحلیل شد. یافتهها نشان داد نقش دیگران در تصمیمات مرتبط با طلاق شامل ده مقوله است که عبارتند از: موافقت/عدم موافقت، حمایت/عدم حمایت، الگوپذیری و سرایت اجتماعی، از خودگذشتگی و ایثار، وجهه اجتماعی و نشت/عدم نشت مشکل، اجتناب از مطلقه نامیده شدن، روابط جایگزین، دلبستگی به خانواده همسر، دخالت، و میانجیگری. نتایج پژوهش حاضر به افزایش بینش افراد درگیر در تصمیمات مرتبط به طلاق و همچنین روانشناسان و مشاوران خانواده در خصوص نقش دیگران در این تصمیم کمک میکند. مقولات به تفصیل مورد بحث قرار گرفته است.
روانشناسی خانواده
مریم مشتاقی؛ محمدجواد اصغری ابراهیم آباد؛ محمدرضا صفاریان طوسی؛ حمید نجات
چکیده
هدف از پژوهش حاضر مقایسه درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد و درمان راهحل محور بر خودکنترلی و انسجام درونی زنان دارای تعارضات زناشویی بود. روش پژوهش، نیمه آزمایشی و در قالب طرح پیشآزمون-پسآزمون-پیگیری با گروه کنترل انجام شد. جامعه آماری این پژوهش شامل تمامی زنان دارای تعارض زناشویی مراجعه کننده به کلینیک روان پلاس شهر مشهد در سال 1402 ...
بیشتر
هدف از پژوهش حاضر مقایسه درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد و درمان راهحل محور بر خودکنترلی و انسجام درونی زنان دارای تعارضات زناشویی بود. روش پژوهش، نیمه آزمایشی و در قالب طرح پیشآزمون-پسآزمون-پیگیری با گروه کنترل انجام شد. جامعه آماری این پژوهش شامل تمامی زنان دارای تعارض زناشویی مراجعه کننده به کلینیک روان پلاس شهر مشهد در سال 1402 بودند. در این پژوهش، 45 نفر به شیوه نمونهگیری داوطلبانه و هدفمند انتخاب شدند و پرسشنامههای پژوهش را تکمیل کردند. آزمودنیها ، بهصورت تصادفی در دو گروه آزمایش و یک گروه کنترل (هر گروه 15 نفر) جایگزین شدند. ابزارهای اندازهگیری شامل پرسشنامههای انسجام درونی، پرسشنامه خودکنترلی و پرسشنامه تعارض زناشویی بودند. دو گروه آزمایش، درمان های گروهی راهحل محور و درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد را به مدت دو ماه دریافت کردند و گروه کنترل هیچ درمانی دریافت نکردند. بهمنظور تجزیه و تحلیل دادهها از روش آماری تحلیل واریانس با اندازهگیری مکرر استفاده شد. نتایج نشان داد که درمـان مبتنی بر پذیرش و تعهد و درمان راهحل محور در مقایسه با گروه کنترل بر خودکنترلی و انسجام درونی موثر بودهاند (001/0>P). همچنین، یافتهها نشان داد که تفاوت معناداری بین اثربخشی دو درمـان مبتنی بر پذیرش و تعهد و درمان راهحل محور بر نمرات خودکنترلی و انسجام درونی وجود نداشت (05/0<P). براساس یافتههای پژوهش، درمـان گروهی راهحل محور و درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد میتواند بهعنوان رویکردهای کارآمد در افزایش انسجام درونی و خودکنترلی زنان دارای تعارضات زناشویی مورد استفاده قرار بگیرد.
روانشناسی خانواده
بامداد شادی؛ معصومه آزموده؛ بابک کاشفی مهر؛ جواد مصرآبادی
چکیده
این پژوهش با هدف مقایسه اثربخشی آموزش تابآوری مثبتگرا و آموزش مبتنی بر ذهنیسازی در بهبود مؤلفههای تعامل والد-فرزند در مادران کودکان کمتوان ذهنی انجام شد. این پژوهش از نوع مطالعات نیمه آزمایشی با طرح پیشآزمون-پسآزمون با گروه گواه بود. جامعه آماری پژوهش دربرگیرنده کلیه مادران دارای کودکان کمتوان ذهنی شهر تبریز در ...
بیشتر
این پژوهش با هدف مقایسه اثربخشی آموزش تابآوری مثبتگرا و آموزش مبتنی بر ذهنیسازی در بهبود مؤلفههای تعامل والد-فرزند در مادران کودکان کمتوان ذهنی انجام شد. این پژوهش از نوع مطالعات نیمه آزمایشی با طرح پیشآزمون-پسآزمون با گروه گواه بود. جامعه آماری پژوهش دربرگیرنده کلیه مادران دارای کودکان کمتوان ذهنی شهر تبریز در سال 1401 به تعداد 4500 نفر بوده است. ابتدا از روش نمونهگیری خوشهای تصادفی استفاده شد و یکی از پنج مرکز بهزیستی شهر تبریز انتخاب گردید. سپس برای بهبود کیفیت دادهها و انتخاب مادران دارای کودکان کمتوان ذهنی که بیشترین تطابق با اهداف پژوهش را داشتند، از روش نمونهگیری هدفمند استفاده شد. در این مرحله، ۴۵ نفر بر اساس معیارهای خاص پژوهش (معیارهای ورود و خروج) انتخاب شدند و به تصادف در دو گروه آزمایش و یک گروه گواه جایگزین شدند. ابزار جمعآوری اطلاعات شامل پرسشنامه تعامل والد–فرزند پیانتا (1994) بود. تجزیه و تحلیل دادهها با استفاده از تحلیل کوواریانس چند متغیره و آزمون تعقیبی بونفرونی در برنامه SPSS نسخه 26 انجام شد. نتایج نشان داد که هر دو مداخله بر مؤلفههای نزدیکی، وابستگی و تعارض تأثیر دارند، به عبارتی، آموزش تابآوری مثبتگرا و آموزش مبتنی بر ذهنیسازی اثربخشی قابل توجهی بر بهبود مؤلفههای نزدیکی، وابستگی و تعارض داشته ست (01/0>P)؛ همچنین، اثربخشی آموزش مبتنی بر ذهنیسازی در مقایسه با آموزش تابآوری مثبتگرا بر بهبود مؤلفههای نزدیکی و تعارض بیشتر بوده است (در مقایسه اثر دو روش بر مؤلفههای نزدیکی و تعارض، سطح معنیداری ذهنیسازی 001/0>P و تابآوری مثبتگرا 01/0>P بوده است).
روانشناسی خانواده
کوثر حسینیان لنگوری سرخی؛ عباس بخشی پور رودسری؛ محمد شادبافی؛ مهسا پیشکار اهراب
چکیده
هدف از پژوهش حاضر بررسی نقش میانجی تصویر بدن در ارتباط پیوند والدینی با اختلالات خوردن در دانشآموزان دختر بود. طرح پژوهش حاضر از نوع توصیفی و همبستگی بود . بدین منظور نمونهای به حجم 215 نفر از دانشآموزان دختر متوسطۀ دوم شهرستان بابلسر در زمستان سال تحصیلی 02-1403 به روش نمونهگیری تصادفی خوشهای چندمرحلهای انتخاب شد. جهت اندازهگیری ...
بیشتر
هدف از پژوهش حاضر بررسی نقش میانجی تصویر بدن در ارتباط پیوند والدینی با اختلالات خوردن در دانشآموزان دختر بود. طرح پژوهش حاضر از نوع توصیفی و همبستگی بود . بدین منظور نمونهای به حجم 215 نفر از دانشآموزان دختر متوسطۀ دوم شهرستان بابلسر در زمستان سال تحصیلی 02-1403 به روش نمونهگیری تصادفی خوشهای چندمرحلهای انتخاب شد. جهت اندازهگیری متغیرها از پرسشنامههای پیوند والدینی پارکر (Parker, et al., 1979)، ترس از تصویر بدن (Littleton, et al., 2005) و مقیاس تشخیص اختلال خوردن (Stice, et al., 2000) استفاده شد. جهت تجزیهوتحلیل دادهها از ماتریس همبستگی و مدلیابی معادلات ساختاری بر روی نرمافزارهای SPSS24 وAMOS24 استفاده شد. یافتههای پژوهش نشان داد که پیوند با مادر بهصورت مستقیم (0/19-=P<0/05, β) و با میانجی تصویر بدن اختلالات خوردن را پیشبینی نموده است (0/11-=P<0/01, β). اثر مستقیمی برای پیوند با پدر با اختلالات خوردن یافت نشد، اما پیوند با پدر نیز بهصورت غیرمستقیم اختلالات خوردن را پیشبینی نموده است (0/09-=P<0/01, β) . بر اساس یافتههای پژوهش میتوان برنامههای مداخلهای و توانمندسازی برای والدین و افراد در خطر بهمنظور اصلاح تصویر بدن و پیشگیری از اختلالات خوردن طراحی کرد.